روزهای سبزخانم X

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۳/۲۰
    8
پیوندهای روزانه

۹ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

امروز صبح بارون شدیدی میومد ولی چتر برنداشتم.طفلکی مامان صبح خیلی زود بیدار شد و برام برنج تازه دم کرد!دلم می سوزه که برای مامان و بابا نم یتونم کار مفیدی انجام بدم.خدا ملعون رو لعنت کنه!اگه تا حالا سر خونه زندگیم رفته بودم شرایط خیلی فرق داشت....
دم کارت زنی خانم امیری رو دیدم!گفت برای اون قضیه از یه کانال دیگه اقدام کردم!بگو چی؟؟؟صاف رفتهبه عسل خانم گفته که به دکتر بگه!از این بدتر دیگه ممکن نیست.مگه عسل ممکنه برای من چنین فداکاری کنه.لعنتی چنان ماهیت خودشو رو خوب نشون داده و خودشیرینی کرده که همه فکر میکنن آدم خیریه!!البته از طرفی هم خوب شد.اگه انشاالله درست بشه این جریان زحمت خبر دادنش رو نمی کشم و خودکار خودشون مطلع می شن.
به پایان نامه که دست نزدم.خیلی خسته و خواب آلودم.دلم یه خواب عمیق و گرم می خواد.جلی خیلی موذی و بد شده.فکر کنم با کسی مشغوله.نبی فردا مرخصیه.منم باید یه رو زمرخصی بگیرم و با مامان بریم پیش نوشین جون!
باید پاشم برم خونه.دیگه از 4 گذشت.فردا برای تعمیرات میان و کل روزم می پره...
  • ۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۶:۰۸
کلی اتفاق افتاد این مدت!
اولا که رفتم پیش آقای عبود و دیدم می گه باید حتما کاندید بشی و رای میاری و این حرفا!بعد هم برای یه چیزی زنگ زدم کارگزینیو جلال گفت نامه رسمیت رو رد کردم حراستتتتتت!!!!
منم سکته.حالا کلی مونده ه.چه خبره؟گفت نامه زدم 6 ماه زودتر باید بفرستیم .دیگه مودب باش!
منم دیدم مجبورم با این دو تا جرثومه فساد آشتی کنم!هیچی دیگه نبی گفت مانتو جدید خریده مهی!منم الکی رفتم گفتم کو مانتوی جدیدت و با همم آشتی کردیم!
شنبه هم کاملا خودسرانه رفتم کلاس اروبیک ثبت نام کردم.همون فضا.همون مربی...بعد 10 سال!فکر کرد من دانشجو هستم و تخفیف داد.نمی دونم شاید هم شامل تخفیف می شدم.15 تومن برای 12 جلسه!روزهای زوج!
الان جلسه دوم هست و باید زود ی برم!
امروز رسیدم کمی رو پایان نامه کار کنم ولی هنوز رو رخساره ها مشکل دارم.باید تو خونه جمع و جورش کنم!
راستی امروز رفتم مسجد نماز خوندم!!!!
  • ۱۸ آبان ۹۴ ، ۱۵:۴۴
دیروز تولد عار رو بهش تبریک گفتم.اس هها رفت ولی جوابی نیومد.احتمالا اونجاست...
گوشیم تا نزدیک ظهر خاموش بود.ر.شن که کردم دیدم مصی پیام داده.تا روشن شد دوباره پیم داد و گفت سلام.خوبی؟بعد گفت تهرانم و بیا ناهار بریم اونجا.منم خواستم لجش رو در بیارم گفتم کار دارم.مظلومانه گفت خسته نباشی.بعد سعی کرد تو تلگرام چند تا چیز چرت بفرسته که ببینه نگاه می کنم یا نه!منم اصلا به روی خودم نیاوردم.
بعدشم آمار تشویق نامه هارو گرفتم و دیدم بعلههههه!همشون گرفتن الا من!منم زنگ زدم خانم فرزانه وکلی عذار خواهی کرد و برای من و اون دوتا نامه زد.یکم با عبود حرف زدم و سعی کردم برای صنفی مخ زنی کنم!این وسط نمی دونم کی تعریف مهی رو کرده که اونم ول کن ماجرا نیست!
بعد از ظهر دیگه با هرسه تاشون قهر بودم.نبی کلی اومد قسم خورد و پرینت آورد ...موقع رفتن مه یجواب نداد بی شعور!
کامپیوتر جدیدم رسما راه اندازی شد!
=====================>
امروز بالاخره تونستم حسابداری رو راضی کنم که کا رتعمیراتو بده به همون شرکتی که من می خواستم!موفقیت بزرگیه!بعد تو ذهنم بود که زنگ بزنم که خود اون شرکتهزنگ زد و برای شنبه هماهنگ کرد.
بعد از یه ساعت آقای قبلی اومد.با دهانی نیمه باز مونده بودنم چی بگم!بهش گفتم قضیه این طوری شد و اونم خیلی منطقی قبول کرد!قیافه اش شبیه یه آدم هایی تو زندگیمه.آدم هایی مربوط به سال های دور...
کلید اتاق خرم رو زیر یه سنگی قایم کردم ولی به بهنام گفتم جاشو!
الانم می خوام برم آمار کلاس ورزشو بگیرم و باید برای مامان آناناس بگیرم.معلوم نیست شنبه عمل داره یا نه!
چند روزیه دست به پایان نامه نزدم.خیلی خرم!
  • ۱۳ آبان ۹۴ ، ۱۵:۵۶

امروز کلا تنم به شدت درد می کنه و حس و حال هیچ کاری رو ندارم.به شدت خوردم و در حال انفجارم!تا الان که به پایان نامه دست نزدم....

مهرنوش ر اومد و کلی اخبار داد!مقاله isi فرستاده و در چند تا همایش هم مقاله هاش اکسپت شده.کلی حرصمو درآورد.عضو انجمن ز آمریکاست و برای بارسلونا مقاله داده....کلا رفته تو کار مقاله.فکر کنم مصی عاشق همچین آدم هاییه.احساس می کنم این کارا واسه من چیزی نیست ولی نمی دونم چرا نم یتونم کای از پیش ببرم.عین الاغ ها نشست و سپری شدن روزها رو دارم نظاره می کنم!

دختره نصف سن منو داره 20 تا مقاله داده!منخر در بهترین موقعیت قرار دارم ولی هیچ کاری نمی کنم.برای 1000 بار از همین الان دوباره تصمیم گرفتم با همیشه ام متفاوت باشم!

این وسط پ هم نشدهام و شده قوز بالاقوز.امیدوارم زودتر بشم و راحت شم!

دلم از پرخوری شدیدا درد میکنه.تو 40 دقیق باقیمونده می رم مطالع]!

  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۵:۱۹
اصلا رو پایان نامه نتونستم کاری کنم.اوضاع افتضاحه!
فقط با دکتر در مورد مرخصی ها صحبت کردم و قرار شد هر وقت می خوام برم.این که عالیه!!!
به زور برگه 4 تا صندلی رو امضا کردم و سندش به نام من خورد.اگه اون پسره احمق با من نبود حتما قضیه فنی و کارشناس مسئول رو باز می کردم ولی نشد!
بابا 445 اومد دنبالم و رفتیم ایوب.من رفتم خرید و 275 تومن!پول دو تا کیسه آجیل شد!بابا کارت داد ولی من که قبول نمی کردم!
بعدش هرچی گفتم غذا از بیرون بابا بحث کرونا رو کشید وسط و منم که دیگه داشتم از خستگی غش می کردم گفتم بریم خونه!بعد مجبور شدم تا ساعت 8 ماکارونی بپزم اونم بااعمال شاقه!!!بابا هم که دیگه دیونه باز ی درآورد و در خونه رو باز کرد و هود زد و پنجره ها....
یعنی رسما رفت رو اعصاب من!
بعد سریال هم از خستگی بیهوش شدم و خوابیدم...
ازمصی و عارف هیچ خبری نیست.البته مصی این روزها تقریبا دایما آن هست تو تلگرام!عجیبه.احتمال اینکه به خاطر من باشه 0 هست.احتمالا با دانشجوهای جدیدش خوشه!بره گم شه!اصلا لیاقت منو نداشت.اصلا...
احسا س می کنم دوباره باید برم بهشته.انگاری رشد کردن موهام مخصوصا تو گردن و چونه.
دوباره دارم چاق می شم .از بعد عمل مامان دو کیلو اضافه کردم.انقدر درگیرم که به پیاده روی هم نمی رسم.زندگیم خیلی در هم و داغون شده...باید ساماندهی کنم!

  • ۰۵ آبان ۹۴ ، ۰۹:۲۱

لیست کرم هایی که دکتر !!! داده رو با قیمت هاش می نویسم:

- A C M depiwhite ........................................  70/000 سفیدکننده

-دور چشم URUAGE..............................73/000

- ضدآفتاب SUNSENSE ANTIAGEING..............................35/000

- قرص 60تایی IMEDEEN.......................172/584

-کرم دست QV صورتی.........................18/500

- یه ورق ده تایی FEFOL.......................6/450

  • ۰۴ آبان ۹۴ ، ۱۳:۱۹

دیشب یه خواب وحشتناک دیدم.خواب دیدم یه خانم دکتری هست و آزمایش خون منو دیده و بهم میگه که دیگه خیلی زنده نیستم و بیماری حادی دارم.میگه سرطان دارم.می پرسم چقدر زنده می مونم.میگه خیلی زیاد نیست.فرصت خیلی کمی داری.منم خوشحال می شم و میگم خوب شد.دیگه از زندگی خسته شدم.بهتر که می میرم....

بعد بابا و خواهری نشسته بودن که بابا میگه یه کاری بکنم منم می گم دیگه من نیستم و این آخرین باره که دوتاشو ن با تعجب نگام می کنن و من میگم سرطان دارم.طفلکی بابا چشماش گرد شد و خیلی ناراحت شده بود.

بعد دوباره پیش دکتر بودم انگاری با خواهری که دکتر میگه کبدت داغون شده و از کبد چرب شروع شد .

هرچی میگم من اصلا کبد چرب ندارم میگه تو آزمایش ها مشخص نبوده.الانم کل بدنتداغونه و فرصت زیادی نداری....

و درست لحظه ای که برگه آزمایش رو میگیرم که نگاش کنم می بینم دارم تکون می خورم !!!مامان بیدارم کد که پاشووووو.دیرت شده!!!تو چرا دیشب تا صبح با حوله خوابیدی!!!!!!!!!!!!!!!!

امیدوارم که خوابم تعبیر نشه هرگز.

  • ۰۴ آبان ۹۴ ، ۱۳:۰۹

این تاپیک هم برای نذورات ایجاد شد.از اونجا که بسیار نذر می کنم و همش هم یادم میره!!!اینجا ثبتشون میکنم.انشاالله که برآورده بشن!

خب امروز پس از خوردن قیمه هلن نذر کردم اگه تا سال بعد هین موقع دفاع کرده باشم و دانشجوی دکترا باشم پول سیب زمینی های نذری هلن رو تا آخر عمرم!!!بدم.البته اگه خیلی زیاد شد دیگه تا 20-25 کیلوش با من باشه.امیدوارم در همین حدود باشه که توانش رو داشته باشم.

  • ۰۴ آبان ۹۴ ، ۱۳:۰۲
فکر کنم بر اساس برند عطرها طبقه بندی بشه بهتره!هر دفعه هم میام کاملش می کنم.
از سری عطرکوچولوهای بیک:
شماره23:سرش نارنجی .عطر خیلی خیلی خوشبویی هست.یه بوی خنک با بوی پرتقال و نارنج.خیلی خوشم اومد ازش.بهش 5 میدم!
شماره24:سرش بنفشه.ترکیب بوی گرم و خنک.یه بوی وزوزی غیرقابل تشخیص.اصلا خوشم نیومد.نمره اش 0!
شماره3:سرش قرمزه.یه بوی گندی داره که وقتی میزنم حالم بد میشه!بوی عطر دهاتی...نسبتا بوی گرمی داره و تیز.شاید شبیه یاس و مریم که بدم میاد.اینم صددرصد0!
شماره 9:سبزرنگ بود.بسیار بوی خوبی داره .شبیه بوی مرکبات.ولی ماندگاری 0.اصن 5 دقیقه هم نمی مونه.بوش عالی ول یچون موندگاری نداره 0!
شماره3:بنفش رنگ بود.بسیار بوی خوبی داره .بوی خنکو کمی ترش.ولی ماندگاری 0.اصن 5 دقیقه هم نمی مونه.بوش عالی ول یچون موندگاری نداره 0!یعنی ارزش خرید نداره و پول حروم کردنه!
  • ۰۴ آبان ۹۴ ، ۱۰:۰۵