روزهای سبزخانم X

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۳/۲۰
    8
پیوندهای روزانه

۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

الان رفتم دیدم مصی عکس جدید گذاشته و همون حلقه ای که شک داشتم تو دستشه!کثافت آشفال....

اعصابم شدید یه هم ریخته.می خوام گریه کنم ولی خب نمیشهههههه

تقصیر منه؟!

خب هست.....

خیلی سعی کرد باهام راه بیاد ولی خودم نخواستم....

خدا لعنتت کنه ملعوننننننننننننننننننننننننننننننن

زندگیم رو تو به هم ریختی

امیدوارم دخترات بدبخت بشن.خودت هم تصادف کنی و نابود بشی...

خدا ازت نگذره....اگه پل صراطی وجود داشته باشه ازت نمیگذرممممم

امیدوارم ذلیل شدنت رو ببینم تو همین دنیااااااااااااااا

  • ۳۰ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۵۹

از امروز ساعت کاری دوباره مثل قبل شده.اتفاقی رفته بودم تو سایت دانشگاهم که دیدم بهبه ...کتابخونه برای 5 شنبه ها خدمات میده.و یه چیایان نامه هم شبیه موضوع خودم دیدم.فردا مسابقه داریم و پ همچنان اداممه داره....دیگه جمع م یکنم و میرم خونه...

  • ۲۷ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۳۵

از اتفاقای مهم اینکه بنده به شدت سرما خوردم و دو روز نرفتم سرکار.الان بهترم ولی مامان از من گرفته.فردا قرار شاین بود که ظاهرا کنسله!چون خواهری هم الان پیام داد که اونا هم سرما خوردن!بابا همچنان پاش تو گچه!

من در آز جدید هستم و تلفن ندارم.شنبه پیاده روی راه انداختیم.یکشنبه مسابقه داریم  و دیگه هیچی!

الان به شدت گرسنه ام و دلم داره میره برای ژله موهیتویی که خریدمم و تو یخچاله!

دیگه اینکه ازهفته پیش پ شدم و هنوزم ادامه داره و کلی کلافه ام!

برم بخوابم که فردا کلیییییییییییییییییییییییی کار دارم..

کابلی هنوز برای خونش مشتری پیدا نشده و معلوم نیست آیا به خواهری میرسه یا نه!

مامان داره سرفه می کنه و نزدیک میشه.الان بیاد فکر می کنه نشستم با یکی دارم چت می کنم!و قطعا دعوام می کنه....

بهتره که برم بخوابم

امیدوارم هفته جدید هفته خوبی برام باشه!

راستی مدارک ارتقا رو به جلال دادم و کادوش رو هم که یه شمش و یه جعبه شکلات بود دادم..

مهریز هم نامه های تایید گزارش هامو امضا کرد و ...


  • ۲۶ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۳۶

خب .تنها چیزی که تو این مدت درست بهش عممل کردم وزنمه!خداروشکر در حال حاضر وزنم رسیده به 68/7.با برنامه کرفس پیش میرم و البته ورزش رو هم کنار گذاشتم!تصمیم دارم از فردا دوباره برم تو فاز ورزش....

عمو جون هم چند روز پیش از این کاهش ها با خبر شد و کلی مشعوف گردید.

  • ۲۶ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۲۶

خبببببببب.کلا این پروژه هم مثل سایر امور مهم زندگیم متوقف مونده بود تا الان ...که دوباره تصمیم گرفتم به جریان بندازمش...

کلا باید 4 تا کارو تا هفته بعد داشته باشم!

پاکیزگی پیرامونم..خودم...بادکنک صورتی ...رفع عذر و بهانه!

تا هفته بعد ببینم چی می کنی ها!

جایزه هم یه سیب پارت!!!!

  • ۲۶ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۲۳

3

خیلی جالبه ..........درست بعد یک سال دوباره افتادم تو تب و تاب پایان نامه.با این تفاوت که 90٪ فرصت هامو از دست دادم.خسرو مرده...فاقد استادم...سجاد احمق هم پایان نامه ها و جزوات رو خواسته .درست همون وقتی که تصمیم گرفتم دوباره شروع کنم.گاهی فکر می کنم احمقانه است که جمعش کنم.گاه یهم میگم احمقانه است که ولش کنم.دلم برای بابا و مامان می سوزه.حسرت جلسه دفاع من مونده به دلشون...

به خودم قول دادم دیگه کاری نکنم که ناراحت بشن و موجبات خوشحالیشون رو فراهم کنم.بنابراین باید تمام تلاشمو بکنم و این /ایان نامه رو تموم کنم...

رفته بودم سرکشی وبلاگ فائزه..دیدم نوشته باید بریا سال بعد به طور جدی برنامه ریزی کنم!ترجمه و پایان نامه  و spssرو به عنوان منبع درآمد!!و برای تخصص هم درس بخونم!درست روش پامکین!این دختره رو هم مث خودش تربیت کرده!

خدا لعنت کنه اون ملعون کثیف رو که منو از زندگیم انداخت عقب.................

به امید خدا می خوام از همین فردا به طور جدی شروع کنم.تنها شانسم فیروز ه است.

خدایا منو ناامید نکن!

  • ۲۶ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۱۵