روزهای سبزخانم X

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۳/۲۰
    8
پیوندهای روزانه

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

صبح ساعت 7 بدون حضور مامان بیدار شدم.و حدود 745آماده بودم.845رسیدم سرکار و اومدم تو اتاقمون.

مریم نیومده بود.ظهر رفتم دکتر.برام آزمایش نوشت و یه کمی دارو.حس پایین رفتن نبود.اومدم و بعدش تو اومدی و وقتی اومدم اتاقت باز رفتی رو اعصابم.همش می گفتی من که می دونم تو از اینجا خواهی رفت ولی نم یذارم قبل من این کارو بکنی خودم جلوتو می کیرم.بعد منو در نامه رسون آوردی پایین گلوله گلوله اشک می ریختم و تو لذت م یبردی.روانی حیوننننن.دستمو دراز کزدم گفتی دیگه دوسم نداری.گریه ام در اومده بود.لپ تا پت رو آورده بودی و پایان نامه نحست رو داشتی ادیت می کردی.گفتم می خوام بوست کنم/گفتی نم یخوام و بعد اومدم پشت میزت وبوست کردم.تو هم بوسم کرد ی و گفتی دوباره بیا...

رفتم یه دوری زدم و دوباره اومدم پیشت.تو این فاصله 130 صفحه از کتاب بحران رو هم خوندم.....

یه ساعت منو نگهداشتی و گفتی نرو.کارتابلت رو چک کردی وبعد مثل یه گاو حمله کردی.لب هامو دااغون کردی و بعدشم لپم رو کندی.از درد چشمام سیاهی رفت....

بعد مثل یه سگ هار نشستی و خندیدی...

بهم گفتی دیگه حق نداری با اون پسره لاس بزنی!!!!!!!!!!!!!!!!!

یه بار دیگه ببینمت باید بری از این .واحد!

گفتم باشه.گفتی هر غلطی هم می خوای بکنی جلو چشم من نکن...

اومدم بیرون خواج برام شکلات گذاشته بود.می گفت چرا قهری؟اشتی کن.گفتم من باهات حرفی ندارم....

بیچچاره خداحافظی کرد و رفت...

باهام یه کم خوب شدی .از پایان نامه ات گفتی که استاد خوشش اومده و ترم بعدی هم ثبت نام کردی.بعد مر...اومد و من اومدم بیرون.حالا هم می خوام برم خونه...

گیجمممممممممممم

مه..اس داد که کی کارت تموم میشه بیام دنبالت.گفتم معلوم نیست..

فکر کنم ناراحت شد!

  • ۲۹ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۱۹