روزهای سبزخانم X

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۳/۲۰
    8
پیوندهای روزانه

940819

سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۴:۰۸ ب.ظ
امروز صبح بارون شدیدی میومد ولی چتر برنداشتم.طفلکی مامان صبح خیلی زود بیدار شد و برام برنج تازه دم کرد!دلم می سوزه که برای مامان و بابا نم یتونم کار مفیدی انجام بدم.خدا ملعون رو لعنت کنه!اگه تا حالا سر خونه زندگیم رفته بودم شرایط خیلی فرق داشت....
دم کارت زنی خانم امیری رو دیدم!گفت برای اون قضیه از یه کانال دیگه اقدام کردم!بگو چی؟؟؟صاف رفتهبه عسل خانم گفته که به دکتر بگه!از این بدتر دیگه ممکن نیست.مگه عسل ممکنه برای من چنین فداکاری کنه.لعنتی چنان ماهیت خودشو رو خوب نشون داده و خودشیرینی کرده که همه فکر میکنن آدم خیریه!!البته از طرفی هم خوب شد.اگه انشاالله درست بشه این جریان زحمت خبر دادنش رو نمی کشم و خودکار خودشون مطلع می شن.
به پایان نامه که دست نزدم.خیلی خسته و خواب آلودم.دلم یه خواب عمیق و گرم می خواد.جلی خیلی موذی و بد شده.فکر کنم با کسی مشغوله.نبی فردا مرخصیه.منم باید یه رو زمرخصی بگیرم و با مامان بریم پیش نوشین جون!
باید پاشم برم خونه.دیگه از 4 گذشت.فردا برای تعمیرات میان و کل روزم می پره...
  • ۹۴/۰۸/۱۹