روزهای سبزخانم X

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۳/۲۰
    8
پیوندهای روزانه

۱۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

2

سازمان یه همایش تو بهمن و اسفند داره و آخرین تاریخ ارسال مقالات 25آذره.

خدایا خواهش می کنم کمکم کن!

البته الان که اوضاع خرابه.طبق برنامه باید فردا پایان نامه ها تموم می شد.فعلا عین بز تو اولیش موندم!

مجبورم شنبه مرخصی بگیرم....

  • ۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۵۲
دیروز با مامان بابا رفتیم ایوب و کلی آجیل خریدیم.بابا کارت داد ولی نگرفتم.172 ت پولش شد.البته هر چی می تونستم خریدم.حتی تخمه کدوی مشهدی!
با مصی کمی چرت و پرت حرف زدم و از حرفای دکتر واعظ گفتم که از نظر اون کاملا واضح بود!گفت تا دو هفته آینده میاد.امیدوارم بتونم کارهامو خوب پیش ببرم.
دیشب مراسم 40پدر نبی بود و اون دو تا مفت خور انقده خورده بودن که صدای باقالی مانند گرفته بود!
از جلوی اتاق دکتر امین که اومدم رد بشم گفت ما با هم هم محلی شدیم ها!!!و بعد گفت امروز صبح و قبل ها بارها منو در اونجا و شهرک دیده.من که داشتم از خنده می مردم و به زور خودم رو نگه داشته بودم.ولی خیلی انسان شریفیه.بهم گفت مسیرمون یکی هست .صبح ها با هم بیایم.ازش خیلی تشکر کردم.بسیار بهم لطف داره.
خب اومدم تو لونه ام و می خوام اگه خدا بخواد یکم رو پایان نامه کار کنم!
باید برم شلوار راحتی هم بخرم.مامان امروز ساعت 3 نوبت دکتر داره و احتمالا با هم برمی گردیم خونه.فعلا...
  • ۳۱ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۱۴
امروز خیلی روز پرمشغله ای بود.آقای رمضان از صبح کلی وقت منو گرفت.باید از این به بعد نذارم کسی وقتم رو تلف کنه!بعد هم دکتر واعظ....دوسش دارم ولی ....
تقریبا هیچی از پایان نامه نخوندم.برای مهی یکی از بچه ها یه شکلات بزرگ مرسی آورده بود.وش به حالش.کسی که منو آدم حساب نمی کنه!!!
به خانم امیرزنگ زدم که جریان کارشناس مسئول رو بپرسم گفت می خواستم خودم زنگ بزنم و یه مورد رو دوستانه بگم!صبح ها خیلی تاخیر داری اگه مشکل داری بگو شیفت کارت رو 10-6 کنم.گفتم نهههههه
ببخشید.دیگه تکرار نمیشه
گفت مهر رو درست کن.دیگه می خوایم گزارش کارهارو برای رییس بفرستیم
کمک از ترسم قول دادم!!!!
از رمضان در مورد ملعون پرسیدم!آمار دکتراشو گرفتم.گفت خودش مونده می گه نمی دونم تو چه زمینه ای ادامه بدم.دوست دارم برم در زمینه علوم معنوی و قرآنی بخونم!بی شرف باز یه نقشه ای داره که خودشو به موش مردگی می زنه!از حرفاش نتیجه گرفتم زن هرزه اش قبول شده.حدسم درست بود.این خنگول درست نمی دونست .می گفت الزهرا یا حوزه.حقوق اسلامی...
حالا دلیل تاخیرهای شنبه و یکشنبه اش رو فهمیدم!
کثافت بدبخت...
یعنی اون حرفات هم دروغ بود.تو که می گفتی موهاشو می کشی و کتکش می زنی...
یعنی کسی می تونه تو چنین شرایطی اشد قبول بشه!!!!!!!!!!!
باورم نمیشه.
این پایان نامه رو توم کنم حتما میرم سراغ یه رشته دیگه!شاید تو گروه مذهبی.
خیلی آدم بی شرفی هستی!می دونستی؟!!!!
  • ۳۰ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۵۳
دیروز خواهری خونه ما بود.مامان ناهار قرمه و باقالی پخت و شام ماکارونی و سالاد مخصوصو من.در مورد خونه هم کلا برنامه شون نامشخصه!ولی انگار به سمت خرید خونه دارن پیش می رن.
از برنامه ام به شدت عقب هستم!در واقع فقط 10 صفحه خوندم.نمی دونم چطوری می خوام برسونم.
از امروز مانتو فرم پوشیدم و  یکی از بچه گفت خیلی لاغر شدم.
رفتم فروشگاه بملت و سه تا کلوچه و یه مینی کوکی و یه دستکش و یه رول دوتایی-کیسه فریزر و یه نسکافه گلد خریرم که شد 4 تومن.
دیروز خواهری کلی از نسکافه ن ایراد گرفت.حتی آقای دامادی هم گفت مال نسله یه چیز دیگه است.منم حرصم گرفت و امروز یه گلد کوچیک خریدم.9 تومن.مهی شناسنامه مهندس رو نشونم داد که متولد 36 بوده و خانمش 51.در 9 سالگی از کرده و  10 بچه اش به دنیا اومده!!!!
یعنی کاملا شگفت زده شدم.
آز پره و این جانواران نمیرن بیرون که من به کارام برسم.
خدایا کمککککککککککککککککک
*رفتم سالن و پرسیدم.روزهای زوج هم 4-5 و هم 5-6 داره.برای 12 جلسه شهریه من میشه 20!!!یعنی مفت ولی کلاسش خیلی شلوغه.امروز قرار شد برم یه نگاهی بندازم ببینم چطوره.

  • ۲۸ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۳۳

1

چند روز قبل با مامان در مورد پایان نامه صحبت کردم.گفتم 4000 تا عکسم همش اشتباهه و کارم هیچ فایده ا ینداره.کلی سرم جیغ و داد و هوار کرد .بهش گفتم کاریم نداشته باشید تا خودم جمع کنم ولی هیچ تاثیری نداشت...
امروز یکی از بچه های نفت اومد که خدای گیاهی بود.تو ذهنم گذشت می تونه کمکم کنه!رفتم پایان نامه ها رو دیدم همه دوستم 6سال پیش دفاع کردند.اون دختره خنگ بی شرف 89!
اون چنار منگل که با من دکترا قبول شد 93موضوع گرفته!اعصابم ریخت به هم .برای خودم یه برنامه ریختم که بهش عمل کنم:
بسم الله الرحمن الرحیم
1-سه تا پایان نامه دارم احتمالا که اگه هرکدوم رو دو روزه بخونم میشه یه هفته واسه این کار یعنی اول مهر تمومه!94/7/1 اتمام پایان نامه ها
2-اراجیف پایان نامه خودم +فصل بندی +جمع و جور کردن مقاطع 2روز یعنی 94/7/3
3-اگه روزی دو ساعت  و پنجشنبه ها و جمعه ها 6 ساعت(هفته ای 22 ساعت و 220 مقطع) روی مقاطع کا رکنم و هر یک ساعت هم 10 تا ببینم برای عسل که 753 تا هست 75 ساعت می خوام!
تا چهارشنبه 22 مهر باید عسل تموم شده باشه و می تونم به نفت و خسرو زنگ بزنم!
3-1 94/7/22 عسل تموم شده.فصل 1 و 2 مرتب شده.جدول عسل هم تمومه.چهارشنبه می تونم برم نفت حتی!و 5 شنبه هم پیش خسرو!برای تحویل
3-2برا زاو که 3167 تاست.316 ساعت وقت می خوام.که حداکثر میشه 19 دی.یعنی 94/10/19زاو هم تموم شده!
4-اگه 10 روز هم برای جمع بندی مطالب وقت بذارم که خیلی هم زیاده94/10/29 که سه شنبه هست کلش باید جمع شده و آماده باشه!
5-انشاالله تا اوایل بهمن دفاع و بعد هم دنبال دکترا میرم!البته وضعیت رسم شدن منم تا اون موقع مشخص شده.
بخوام خلاصه کنم این میشه:
1- 94/7/1 اتمام پایان نامه ها
2- 94/7/3 اتمام پایان نامه خودم و جمع بندی
3- 94/7/22 اتمام عسل و تماس با نفت
4- 94/7/23 تماس با خسرو و تحویل
5- 94/10/19 اتمام زاو
6- 94/10/29 جمع کردن کلش و اماده شدن برای دفاع
7- 94/11/15 انشاالله تا این موقع دفاع تموم شده و میرم برای عمل بینی
=>خدایا خواهش می کنم کمکم کن.این بار کاملا مصصم هستم....



  • ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۱۲

اکر نسبت به پول بی اعتنا شوی ،پول هم نسبت به تو بی اعتنا می شود!

گام سوم دو بخش داره:

1-بررسی مقدار پولی که الان دارید

2-بررسی مقدار پولی که می خواید داشته باشید.

برای قسمت اول:درآمد ماهیانه ات چقدره؟میزان دخل و خرج ماهیانه ات چقدره؟در پایان ماه پقدر برات باقی می مونه؟

حالا تمریناتش:

-میزان درآمد خود را یادداشت کنید./میزان مخارج ماهیانه خود را بنویسید/مقدارپس انداز خود را بنویسید/آیا بدهی دارید؟میزان بدهی خود را بنویسید/

20206600/?/359189677/ 10629278


-در این مرحله از خود بپرسید چقدر پول می خواهید و تا چه تاریخی؟مقدار دقیق.مثلا افزایش معقولی نسبت به درآمد ماهیانه

150 تا تابستان 96

  • ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۱۲

پول را دوست بدار تا پول هم تو را دوست بدارد!
برای جذب پول بیشتر باید باورهای خود را اصلاح کنیم و باورهای منفی را دور بریزیم.
1-باور های منفی که از کودکی خود در مورد پول شنیده اید یاد داشت کنید.
خب من تقریبا باور منفی نشنیدم.همیشه شنیدم پول خوبه!البته  شاید فقط شنیده باشم که خیلی از آدم هایی که دور افراد چول دار هستند به خاطر پولشون حضور دارن که 100 البته درسته!
2-توجه کنید که این باورهای منفی چگونه مانع جذب پول برای شما می شود!
من که این قضیه رو حل کردم و اصلا هم باور منفی به پول ندارم!
3-حالا تصمیم بگیرید که چطور می توانید این باورها رو دور بریزید!
من که از قبل دو رریختم و حاضر و آماده ام که پوووول جذب کنم!


  • ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۳۲

خب این سری مربوط به تمریات گیس گلابتو ن هست!
تو تمرین اول خواستی بنویسیم که:
1-چرا اونقدر که می خوام پول ندارم؟
خب یه درآمد ثابت که دارم ولی بیشترش داره هدر می ره.چون پایان نامه ا تموم نشده و هی باید تمدید کنم.ضمنا احتمالا برای رزرو دکترا هم باید کلی پول بدم.دیگه اینکه می تون از ترجمه و تدریس کلی پول در بیارم و حتی با ارائه مدرکم در آمدم بیشتر بشه ولی همش لنگ اون پایان نامه است....
2-نقش شما در کم پولی چه بوده؟
100% تقصیر خودم بوده .البته رییس بی شعورم اگه کارشناس مسئولیم رو تایید می کرد الان حقوقم بیشتر بود.ولی خب به خاطر مدرکم زبونم کوتاه بوده وگرنه محکم می رفتم دنبالش.
3-الان چه کا رکنم که اوضاع خوب بشه؟!
خب سریع پایان نامه رو تموم کنم که بتونم ترجمه و تدریس بگیرم.پیگیر کارشناس .م باشم و برای ارتقا مدرک جکع کنم!
4-آن کارها را انجام دهید!
چشم .از امروز تصمیم دارم به طور جدی برم دنبال پایان نامه!

  • ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۳۱
تو این روزا اتفاق های زیادی افتاد.اول از همه اینکه باز بلاگفای لعنتی قاطی کرده و دیگه قابل اعتماد نیست.پس مجبورم بیام همین جا!با اینکه فضای بلاگفا رو بیشتر دوست دارم ولی چاره ای نیست دیگه!!!
پریروز نبی که دچار اسهال و استفراغ شدید شده بود غش کرد و اورژانس اومد و این حرفا...
دیروز نیومد ولی امروز اومده و برای مراسم باباش هم دعوتمون کرده!
خانم امیری در چند روز اخیر ظاهرا دوبار با دکتر کنع صحبت کرده!فکر کنم زنه اختلال حواس داره!یه بار گفت نظر دکتر مثبت بوده وامروز گفت من اسم تو رو نگفتم ولی اشاره کردم.معلوم نیست می خواد به کی این پست رو بده!از خدا خیلی خواهش کردم.یه جورایی حق منه!یه بار هم دعای معراج رو خوندم.این روزا هم جلو یدکتر همش رژه می رم و ابراز وجود می کنم!!!
خانم دکترسجاد امروز به مناسبت روز ازدواج شیرینی داد.منم خوردم دیگه!دانمارکی خوشمزه بود.
دیشب هم که یه خواب شگفت انگیز دیدم.خواب یدم جن وارد بدنم شد و یه قدرت اسرار آمیز یافتم.دردناک بود و ترسناک....
  • ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۲۳

مامان از صبح گیرداده بود که به خسرو زنگ بزنم.منم کارم در حدی نیست که زنگ بزنه!!!آبروم میره!دوباره بداخلاقی کرد....

سرکار آقای رمضان پ زنگ زد.چشمام گرد شد.کلی مهربونی کرد که چرا به ما سر نمی زنی .مگه قهر کردی؟جای جدیدت چطوره ...منم هول شدم جریان وام رو گفتم.ولی بعدش گفت دخترش قزوین قبول شده و می خواد بیاره این جا.راهنمایی می خواست که کمکش کردم.پارسال از شر اون یکی راحت شدم.امسال گیر این افتادم!!!

بعد به امیری زنگ زدم که ببینم جریان کارشناس مسئول به کجا رسیده.اولش یه طوری گفت انگار خبری نیست.منم فکر  کردم دکتر عصبانی شده ولی بعدش گفت به نظرم مثبت .باید منتظر خبر باشم.دعای معراج رو یه بار به نیت اوکی شدم خوندم.امیدوارم حاجتم رو بگیرم!

امروز باید دندونپزشکی می رفتم که حال ندارم!این دوتا امریه نیستن و من عین فرفره هم باید به کارای خودم برسم و هم اونا.این دختر بی شعور کنه هم اومده تو آز و بیرون نمیره که!!!!

  • ۲۱ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۲۰