روزهای سبزخانم X

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۳/۲۰
    8
پیوندهای روزانه

940621

شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۲۰ ب.ظ

مامان از صبح گیرداده بود که به خسرو زنگ بزنم.منم کارم در حدی نیست که زنگ بزنه!!!آبروم میره!دوباره بداخلاقی کرد....

سرکار آقای رمضان پ زنگ زد.چشمام گرد شد.کلی مهربونی کرد که چرا به ما سر نمی زنی .مگه قهر کردی؟جای جدیدت چطوره ...منم هول شدم جریان وام رو گفتم.ولی بعدش گفت دخترش قزوین قبول شده و می خواد بیاره این جا.راهنمایی می خواست که کمکش کردم.پارسال از شر اون یکی راحت شدم.امسال گیر این افتادم!!!

بعد به امیری زنگ زدم که ببینم جریان کارشناس مسئول به کجا رسیده.اولش یه طوری گفت انگار خبری نیست.منم فکر  کردم دکتر عصبانی شده ولی بعدش گفت به نظرم مثبت .باید منتظر خبر باشم.دعای معراج رو یه بار به نیت اوکی شدم خوندم.امیدوارم حاجتم رو بگیرم!

امروز باید دندونپزشکی می رفتم که حال ندارم!این دوتا امریه نیستن و من عین فرفره هم باید به کارای خودم برسم و هم اونا.این دختر بی شعور کنه هم اومده تو آز و بیرون نمیره که!!!!

  • ۹۴/۰۶/۲۱