دارم از غصه می ترکم.....
عار امروز شرایط ازدواجشو مطرح کرد!میگه حتما باید پزشک یا هیات علمی باشه چون زیردست نیستن و در نتیجه!اصلا عین حرفش:
اصولا آدمهایی هستند که از سالها پیش مورد احترام بودند و در نتیجه در محل کارشون زیر دست نبوده و نیستند در نتیجه شخصیتی دارند که من خوشم میاد
دارم گریه می کنم.خاک توی سر من احمق که یه آدمی مثل اون باید منو پس بزنه!
خدایا منم الان باید هیات علمی میشدم....
قبول دارم به خاطر احمق بودن خودم عقب افتادم!
الان باید پایان نامه دکترا تموم می کردم و اجتمالا یه جایی هم تدریس داشتم....
ولی من به این باور دارم که تا مرگ حادث نشده هر چیزی و هر کاری ممکنه
حتی مرگ هم وقتی میشه که تسلیم بشی
روحت خسته بشه و دیگه نخوای و طاقت نداشته باشی
عین یه خواب صبحگاهی سنگین...
دارم آتیش میگیرم...
خیلی حرفش سنگین بود.خیلی....
از همین تاریخ از 11 فروردین به خودم قول می دم تمام چیزهایی که حقمه تو این دنیا پس بگیرمممم.از اون ملعون لعنتی که 10 سال سد راهم شد.از دهمکلاسی های احمقم که باعث شدن عقب بمونم...از دنیا از زندگی از همه.....
خدایا کمکم کن!
تا سال بعد این موقع زندگیم بشه چیزی که حقمه!
بسم الله....شروع میکنم.
به توی کودن و احمق هم حالی می کنم.امیدوارم یه زن پزشک احمق گیرت بیادو اون وقت حالت جا بیاد!!!
امروز تو تلگرام عکس مصی رو دیدم.دست چپش رو به گونه ای که حلقه اش مشخص باشه به تنه درخت تکیه داده بود تا همه بفهمن ازدواج کرده...
ترسوی بدبخت....