روزهای سبزخانم X

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۳/۲۰
    8
پیوندهای روزانه

960611

شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۰۵ ق.ظ
4شنبه تولد مهلا بود.یه کارت 100 تومنی ویه کیک خوشگل.شمش هم رفت سیب زمینی پنیر خرید به تعداد و آورد .من عین یه گرگ گرسنه همه کیک ها و سیب هارو خوردم.ساعت 10 با رقی قرار داشتیم که برنامه ریزی کنیم برای روان  ولی مهلا همون وقت التماس کرد برم براش تلگرام نصب کنم.لامصب کلی مسخره بازی درآورد و نشد .منم به رقی اس دادم و بعدش زنگ زدکم که جواب نداد .و در نتیجه باهاش قهر کردم.بعدش با شمش هم دعوام شد و مرخصی هاشو نفرستادم.آخر وقت هم کل 300 تومنش رو گرفتم و تو پاکت دادم بهش.اونم کلی گریه کرد....
جمعه صبح هم از شماره 933 پیام اومد که وقتی عکس داد دیدم پسرعموی آر هست.به ار پیام دادم و کلی دعوامون شد.اون می گفت من بهش شماره دادم....درحالیکه وقتی خوب فکر می کنم یادم میاد یه روز خود آر این شماره رو به من داده بود.بعد هم گفت این چند ماههه از کرده و خانمش مال یه روستاست و معلم ورزشه....فکر کنم عکس غعروسیشون رو هم بهم داده بود.درکل حسم میگه کار خود آر هست...
مجبور شدم بلاکش کنم و کلی از دستش حرص خوردم...
با مرکری هم قهرم .چون در مورد من افشاگری کرده و آبروم رو پیش عمو برده...
کلا آخر هفته قهربازار بود...
امروز صبح شمش برام یه دسته گل خیلی قشنگ آورد...پیاده روی صبح رو رفتم و 2 تا چاقو خریدم 3500!ناهار هم یه عالمه کتلت دارم..
تولد بیات هست و ما عین لشکر شکست خورده همگی پراکنده ایم....
فردا امتحان دارم و هیچی نخوندم.به نظر میاد رقی خونده.سرچاقو به نبی گفتم بهش زنگ بزنه و بیاد و وقتی اومد منو نیشگون گرفت و آشتی کرد...
حالا ههم کلی کار دارم ....فعلا!
  • ۹۶/۰۶/۱۱