روزهای سبزخانم X

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۳/۲۰
    8
پیوندهای روزانه

960207

پنجشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۱۸ ب.ظ
نشستم یه ساعت عر زدم!گریه و گریه.....
احساس عجز می کنم!!
یه عالمه علامت سوال جلومه...چی میشه سرنوشت دکترام!
انقدر ناراحت و سرشار از فغانم که اصل کار رو تعطیل کردم!پ.ن رو بی خیال شدم!
امروز به مامان گفتم کجاها داره.معتقده بزنم .چون این گرایش رو دوست دارم.ولی باید آدم خل باشه پاشه بره یه ده دور!70-80 تا پول آزاد بده واسه دکترا!هزینه های رفت و آمد و اسکان هم هست.عایا ارزش داره؟؟؟؟؟
تازه همه اینا  به شرط قبول شدنه!هنوز ککه نه مصاحبه رفتم و نه خبری شده!
برای مصاحبه سراسری هم باید کلی پول داد/نم یدونم کلا بی خیال بشم و بمونم برای سال بعد تو گرایش خودم .یا همین رو برم یا....
اصن آدم بخواد این همه هزینه کنه یهو میره خارج دیگه!!!
بحث شیرین!ازدواج هم هست.اگه این وسط جدی بشه باید اون مشکل رو هم حل کنم!و 1000001 ایده و طرح و برنامه تو مغزم
الان جوریم که یکی بهم بگه هوی!میزنم زیر گریه....
ع بیچاره هی داره سعی می کنه سر از غرق شدگی من دربیاره و بهم روحیه بده ولی خب موفق نمیشه!
با فر دعوای درست و حسابی کردم.بهش توهین کردم.خب حیووون بی شرف داره کار بدی می کنه دیکه!!!!
مغزم هنگه ولی وقت ندارم باید خیلی سریع خودمو جمع و جور کنم و برگردم تو زندگی عادی....
خواهری ظاهرا کمی بهتره
مامان هم میگه بهترم ولی به نظر من بدتره....سوراخای پاشو می بینم نابود میشم.اشکم درمیاد....یاد جیغ هاش میوفتم و اینکه نتونستم باش کاری کنم....الانم دوباره گریه ام در اومد....
خیلی احساس تنهایی می کنم....خیلی...
بدبختیم اینه که نمیشه حرفامو به کسی بگم
خوشحالیم اینه مشکلات کار وبعضی چیزارو با رقی در میون می ذارم.البته اونم خوب برنامه رییزی نمی کنه و حسادت های خودشو داره ولی شاید یه اپسیلون کمک باشه!
الان یه سری کیف چرمی خوشگل دیدم.خوشگل تر از اونایی که مهرنوش وقتی دانشجوی دکترا شد دستش گرفت.و دوباره اشک هام جاری شد ...عایا می شه من ماز اینا بخرم   وو جزوه هامو بذارم توش و برم سرکلاس!؟
4 ماه و نیم دیگه معلوم میشه...
خدایا یه کمک بهم بکن.....واقعا باید چیکار کنم؟؟؟؟منم و یع عالمهههههههههههههههههههههههههه سوال بی جواب و روزهای پر از استرس و ابهام....
  • ۹۶/۰۲/۰۷