روزهای سبزخانم X

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۳/۲۰
    8
پیوندهای روزانه

960118

جمعه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۶، ۰۳:۴۵ ب.ظ

دیرو زتولد مریم ت بود.4 شنبه هم برای من تولد گرفتن.یه کارت هدیه دادن که احتمالا 100 تومنه.برای شنبه هم مراسم چیپس خوران داریم.کلی عکس زشت هم از من گرفتن که الان که نگاه می کنم حالم از خودم به هم می خوره.دماغم نم یدونم چرا 3 متری شده با پوستی کثیف و زشتتتتتتتتت.اصلا عین پیرزن های 90 ساله زشت جادوگر مانند افتادم تو عکسا.دست رضاز بشکنه با این عکس گرفتنش .البته مهلا هم 3 تا عکس کریه از من گرفت که خودم حالم بد میشه نگاه می کنم.موندم مامانم چطوری بهم میگه خوشگلم یا حتی بغضی ها!!!چطوری بهم میگن خوشگل!بسیار زشتممممم.البته خودم حس می کنم چشمام هم جدید چپ شده!ولی علت همه اینارو در عدم پ می دونم ها!یه پ بشم دوباره زیبایی هام برمی گرده!

بسیار بی حوصله و شلخته شدم.اتاقم فاجعه.خودم هپلی گون و کثیف.اهدافم در فضا معلق!

باید داروهامو مرتب بخورم و ورزش کنم .وزنم در حال انفجاره.مهلا دیروز از این قرص های لاغری حریده میگفت با هم نصف کنیم و بخوریم.تضمینی 16 کیلو...خیلی دوسش ندارم ولی گفتم باشه .حالا نم یدونم چه فیلمی اجرا کنم که بی خیال بشه.

دیروز خواهری اومد اینجا.اول قرار بود ناهار بریم بیرون.ولی بعدش از بس دیر کردن از نایب غذا گرفتیم و تو خونه خخوردیم.خواهری یه پیروک خوشمزه هم خریده بود که اونم خوردیم و عصری رفتیم بیرون نایک گلستان و برای بابا کادوی تولدش که مونده بود یه کفش از طرف من و مامان خریدیم و مامان هم یه نایک2017 خیلی خیلی خوشگل بنفش و صورتی برداشت که کلا نزدیک 2 شد و با تخفیف شد 1 و خورده ای.بعد بابا به مهیار دلار هار عمو رو داد و بعد کلی ولگردی زرفتیم ای تی اف شام ..غذای بابا و خواهری رو دیر آوردنو با کلی دعوا از شام ما خوردن و نهایتا ساعت نزدیم 1 اومدیم خونه.

امروزم تا اومدم گوشی در حال انفجارم رو خالی کنم مامانن گفت بیا بریم خرید.کلی میوه و این چیزا خریدیم و ساعت 1 به اصرار من رفتیم برتر و قرمه سبزی و قیمه خریدیم.ناهار خوردیم و باز سمیر رم کرد ....

منم که بلاک کرده .فر احتمالا خوابه و سمیر عین مرغ سرکنده هر دو دقیقه میاد سرک میکشه...

برم به کارها و برنامه هام برسم که بسیار عقب می باشم................


  • ۹۶/۰۱/۱۸