روزهای سبزخانم X

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۳/۲۰
    8
پیوندهای روزانه

2

جمعه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۶، ۰۳:۰۴ ب.ظ

دیروز یهویی دلم برای فر تنگ شد.اول فحش و فحشکاری ولی بنده خدا هیچی نگفت و مهربونی کرد.بهش گفتم پستی و عوضی هستی ولی هیچی نگفت و آف شد.شب از بیرون که برگشتم دیدم سمیرا پیام داده دیگه باهاش کاری نداشته باش.دلیلش رو پرسیدم.گفت ما با هم خوبیم و حضور تو....دیدم خودش آن نیست.ساعت 2 نصفه شب زنگ زدم خونش از خواب بیدار شد.هر چی پرسیدم چی شده چیزی نگفت ولی فهمید سمیر به من پیام داده.گفت الان رو کارم متمرکزم.نمی خوام بدونم چی گفته ولی تو جوابشو نده.ولی سمیر ول کن نبود.گفت به درس و بیمارستانت برس.بهش گفتم مزاحمم نشو که یهو رم کرد و گفت تو مزاحم زندگی مایی خانم ....برو بیمارستان س....اونجا یکی ......................ولی باز جواب ندادم.فر هم گفت جوابشو نده و خودش عین یه خرس قهوه ای خوابید و منو با این روانی تنها گذاشت.صبح جفتشون با هم خرف زدن ولی برای منم از 7 پیام گذاشته بود.یه کم باهاش حرف زدم و برای 4 شنبه قرار گذاشنیم.گفت گولت م یزنم مث اون روز....

بعدشم ناپدید شد.سمییر /یام داد خیلی بی ارطشی می دونستی

منم جواب ندادم.ممنو بلاک کرده.نم یدونم باید چی کنم.از فر پرسیدم برم ولی میگه نه بمون.تمام آیندشو با من داره به تصویر می کشه.البته خل و چل هست ولی دروغ نمی گه!فعلا مغزم هنگه...

عار هم رفته سرکلاس و از دیروز برام از استاد خلش و همکلاسی هاش عکس ممیده!واقعا من چی کنم؟!

مهد هم سعی می کنه با من حرف بزنه و تند تند پیام میده و گزارش کاراشو میده ولی همچنان در سایت هم خضور داره.از کاراش سر در نیاوردم.

  • ۹۶/۰۱/۱۸