950509

الان 12/30 صبحه...همه خوابن...

دو روزه دست به مقاله نزدم و الان از شدت ترس دارم قالب تهی می کنم.فیروز کلی مقدمه منو حذف و تصحیح کرده.شکلشو دیدم حالم بد شد.کلا نابودش کرده....

الان باید برم قسمت بعدیش رو آماده کنم!قطعا به یکشنبه نمیرسم باید ببینم میشه به من کمی فرصت بدن یا نه!

امروز برای خواهری تولد گرفتیم.صبح هم صبونه رفتیم شاین...بد نبود.21 ت از تخفیفان و 9500 هم مالیات.من به پیانیستش گفتم جتن...بزنه که کلی حال کردیم...بعد هم بابابا کیک رو گرفتیم که بی شرف حدود 78 تومن پولشو گرفت و 6 تومن هم شمعش شد.خواهری از دستبند موجیش کلی خوشجال شد.براش یه گلدون ریحان و یه رم ریدر و یه اسژری معطر کننده مبل و پرده هم خریدم.طفلی یادش رفت کیکش ر. ببره.از بس کیکش بزرگ بود کلا به همه احسان کردیم.نگهبانیو تاسیسات و ....

الانم عین بز نشستم بخش دوم مقاله رو آمده م یکنم.گلوم کمی درد می کنه و پ هم چند روزی هست که رفته رو اعصابم.لعنتی درست و حسابی نمیاد که.هی سیل میشه و هی قطع میشه....