950321

امروز خیلی با نمک بود.مطهره رو بالا دیدم.ییکی از همکارا لوازم آرایش می فروخت.کرم پودر گاش 20 تومن.رژ لب مایع 5 تومن .خط لب 5 تومن.ولی کثیف بود.خوشم نیومد.همه ازش خریده بودن...بعد مطهره جریان یه پسره رو که خانم ع زاده بهش پیشنهاد داده گفت.6 سال از من بزرگتر بو.د.مطهره پیشنهاد داد مارو با هم آشنا کنه.عکسشو از سیستم نشونم داد ولی همچین به دلم ننشست...بعد موقع رفتن زنگ زد بهم .دو طبقه رو پریدم بالا.نشونم داد حالم به هم خورددددددددددددد.قدش بلند بود.شاید آدم موجهی بود ولی  اصلا با معیار های من همخوانینداشت.البته مصی هم اولش خیلی عوضی بود ..هرچند بارونی بلندمی پوشید ولی جدیدا تیپ زده...به هر حال هنوزم عار رو خیلی بیشت از این دوست دارم...به هرحال چنان اه و اوهی کردم که طرف خودش فهمید .مطهره هم کلی ازم خندید و.همش می گفت نکن....

امروز دو تا هدف گذاشتم.یکی پایان نامه که امیدوارم بتونم جمعش کنم و دیگری کاهش وزن که دیشب آقای دامادی قول یه تبلت داده...

خب دیگه داره دیر میشه .باید زودتر برم خونه!