روزهای سبزخانم X

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۳/۲۰
    8
پیوندهای روزانه

950212

يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۲۷ ق.ظ
سلام
بعد اینکه کلی آه و زاری کردم جلی متوسل به فلفلای م ب شد و گشایش در کارم حاصل شد.البته همون روز مهی هم غش کرد!!!
جمعه حکم جدیدم امضا شد و از دیروز رسما شدم کارشناس مسئول.خواهری همین حکمشو کلی تو گروه گذاشت و شلوغ بازی و فریاد و فعان.ولی من بی سر و صدا تمومش کرد.شاید امشب همه رو رستوران ترکی دعوت کنم البته!
بابا دیروز به همین مناسبت برام قرمه سبزی گرفت از باران که کلی حال بد شد.حسابی پر روغن و بد بود!!!
*بعد کلی دعوا با علی،تقریبا الان آشتی هستیم.کلی سردرد داشتم و چشمام کاسه خون شده بود.دوتا مسکن خوردم.و الته آثار پ هم حادث شد.امروز دعوتم!!!خدایا شکرت دارم به تمام چیزایی که ملعون گرفته می رسم...علی مجبورم کرده سنتوووووووم بخرم.امروز میرم داروخونه .امیدوارم پیدا کنم.
رازم رو به جلی گفتم.گفت برام یه کارایی می کنه.تا الان چیزی نگفته ها ولی خودم احساسا می کنم چیزی در درونم قل قل می کنه.قیافه کریه رضاز رو هر رو زمی بینم که چطور با انگیزه با اون سنو سال و هیکل بی قواره اش (که این روزا بسیار شیک شده و خودش رو در حد استادی می بینه)دنبال کارای پیایان نامه اشه و من عین الاغ ها نشستم وقتم رو با شیرو گوشت و تخم مرغ...تلف میکنم.بهترین شانس زندگیم رو که از دست دادم....اگه متاهل شده باشه که تمومه!ولی اگه مجرد مونده باشه شاید هنوز امیدی باشه....گاهی فکر می کنم مردها بیش از حد پستند!!!
تصمیم گرفتم دوباره برگردم رو برنامه گ گ.البته خیلی امتیازیش نکنم ولی کلش رو اجرا کنم....
ته دلم خیلی دوست دارم دیگه پایان نامه رو شروع کنم...
خدایا کمکم کن...
+برای اون مسابقه داستان و کتاب ور فرستادم.جی میگه رتبه میاری.نم یدونم...باز هم خدایااااااا کمککککککک
  • ۹۵/۰۲/۱۲