روزهای سبزخانم X

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۳/۲۰
    8
پیوندهای روزانه

940708

چهارشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۷ ب.ظ
دیروز کلی به هم ریختم.شب با خودم فکر کردم هرچی شد به درک .الان حق منه که اوج بگیرم و برم بالا.البته این افکار در زمان پیاده روی به ذهنم خطور کرد.گفتم گور بابای هر چی پیش اومده.میرم جلو....
ملعون رو با همه کارهاش ریختم دور...عذاب هایی که منو می داد .اشک هایی که از شدت ناراحتی می ریختم....یادمه چقدر از خدا خواستم منو از دستش نجات بده....
امروز صبح یه کم نشستم پایان نامه خوندم.دکتر کنه اومد دیدم میکروسکپ ها و راضی بود.قرار شد اشکال همه میکروسکپ هارو در بیارم و اگه قابل اصلاح کردن بود با هم!!!درست کنیم  بعد به شرکت اطلاع بدیم.
خانم هاش داشت تو آز قالب می گرفت کلی ایده بهش دادم.و بعد به فکر خودم رسید برم تو خط تولید قالب.خدا رو چه دیدی !یهو این وسط ثبت اختراعی هم صورت گرفت.من معجزات خدا رو زیاد دیدم اینم همچین بعید نیست!
آقای ربیع اومد آز منو دید و دستور رنگ سقف و دیوار هارو داد.
ظاهرا فردا با خواهری ناهار میریرم برج میلاد.کلاس فرشته رو باهاش هماهنگ کردم ولی انگار کل کلاس رفت رو هوا!!!
هنوز فرم های ارزشیابی روپر نکردم.قراره بیات یه چیزایی برامون جور کنه!
راستی به کربلا زنگ زدم موذیانه می پرسید واسه چی می خوای؟منم گفتم آرامش خاطر!
می خوام برای نظام مهندسی هم نامه بزنم!
بعد هم عین بچه آدم بشینم سر پایان نامه.باید تا 67 بخونم . الان 59هستمممممم
خدایا کمککککککککککککک
  • ۹۴/۰۷/۰۸